فلك داني چه ظلمي از تو برزهراي اطهر شد چه بيدادي زتو بر فاطمه بعد از پيمبر شد
مگر آن گفته هاي شاه خاتم رفته از گوشت كه بعد ازرحلت او فاطمه از غم مكدر شد
بگفت احمد مكرر فاطمه بضعه مني چرانسبت به او پس ظلمها زامت مكررشد
همان زهرا كه احمد زاحترامش گفت با امت دريده نامه ي ارثش زخصم شوم كافر شد
نخشكيده هنوز از آب غسل شاه خاتم كفن كه نار ظلم در باب سرايش شعله آور شد
دل بشكسته اش اورا نبود بس در غم بابش كه پهلويش شكسته آن چنان از ضربت در شد
نبود بس سينه اش را ناله هاي جانگداز غم كه آزرده زميخ در زاعداي ستمگر شد
نبود بس تيرگي روز در چشمش زهجر باب كه نيلي آنچنان از سيلي آن رخسار انور شد
زضرب تازيانه دشمن دين بازويش راخست مصيبت ديده اي را تسليت آنسان مقرر شد
چرا حبل جفا بر گردن حبل المتين بستند چرزا مغلوب دست روبه دون ،شير داور شد
قضا بر بست دست شير حق را ورنه در آندم كجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد
ز لطف مرتضي و آل پاك اوست كاندر طوس بدوران مرثيه خواني ، مدامي شغل (آذر) شد .
اثر طبع آذر خراساني -به نقل از جلد اول ديوان آذر -صص-55-56 -چا پ سوم -1348 شمسي انتشارات طوس----محمد حسن اسايش
-----خالق از بحر ولایت گهر آورده برون یا که از برج امامت ، قمر آورده برون از سپهر نبوی، گشت عیان ، خورشیدی که زخفاش وشان ، دیده در آوردهبرون با فروغ حسنی نرگس زیبا از بطن پسری ثانی والا پدر آورده برون به تماشای گل عسکری ونرگس بین ماهی از آبومه ازچرخ ، سر آورده برون زطلوع رخ آن حجن دین ،جان بشر مرغ بی بال وپری بود وپر آورده برون گو تو بر عیسویان ، حق زفلک عیسی را به تماشای رخش ، جلوه گر آورده برون بوالبشر ،تا بوجودش بکند فخر خدای گلی از گشن ((خیرالبشر)) آورده برون خالق از دامن نرگس پی ارشاد بشر آخرین قاِید فرخ سیر ،آورده برون تا شود هادی گم گشته ، حقاز عالم غیب خضر فرخنده ، پی راهبر آورده برون زآسنین کرم از بهربپاداری دین دست حق، حجت ثانی عشر آورده برون ای صیاگوبه یشوعا ،که از نرگس تو بهتر از((زاده مریم ))پسرآورده برون ((آهی)) از محکمه ی عدل خداوند حکیم بهر اصلاح بشر ، دادگر آورده برون-----به نقل از دیوان حسین آهی - جلد تول -صص 102-104
مژده بر شیعیان که آمد عید عید فرخنده وسرور نوید فرخا روز نیمه ی شعبان اسعد الله یوم سعد وسعید عیدی آمد که خاتم مرسل کرده با امر حق ،ورا تایید اختر بخت حق پرستان شد طالع از سامره چنان خورشید خاتم الانبیاءرسید زحق ذهق الباطل است وجاء الحق نر گس امشب شکفنه گل از گل از گلستان مجد ، هادی کل به تماشای این گل ونرگس در زمین شد نزول خیل رسل حوریان از پی مبارک باد هدیه آورده اند تاجی گل مرغ فکر سلیم با شادی نغمه سرداد ، هم چنان بلبل که عیان گشت هادی مطلق ذهق الباطل است وجاء الحق مژده کا مد برای صلح جهان رهبر بی نظیر پیر وجوان آمد آن داوری که از حکمش بهره گیرند جمله ی ادیان آمد آن رهبری که فرمانش هست نافع برای خلق جهان آمد آن سروری که با سخنش همه گردند پیرو قرآن آن که بر دین حق دهد رونق ذهق الباطل است وجاء الحق آمد آن نور بخش ارض وسماء آمد آن خسرو فلک پیما آمد آن کس که اختیاری تام دارد از کردگار بی همتا از عرب تا عجمف زهند وزچین از اروپا وترک وآفریقا همه باشند منتظر که رسد رهبری بهر مردم دانا زند ازعدل در جهان بیرق ذهق الباطل است وجاء الحق چون شود ظاهر آن ولی راد از ظهورش جهان شود آباد در تمام دیار وشهر وبلاد نبود غیر حکم عدل وداد عرض تبریک گفته نوحه سرا شیعیان را دراین نکو میلاد حجت ابن الحسن تولد یافت حسن عسکری بود دلشاد (کربلایی)به حق بود ملحق ذهق الباطل است وجاء الحق---- نقل از کتاب سوم ارمغان کربلا اثر طبع مرحوم ناد علی کربلایی ( والد سه شهید جبهه وجنگ)-
ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب
ماه خروج پیشرومومنان بود
ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق
ماه ظهور عدل به اهل جهان بود
مردی قیام کرده به صحرای کربلا
کز خاندان خاتم پیغمبران بود
مردی قیام کرده که باانقلاب خون
بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود
مردی قیام کرده که تا روز رستحیز
نام گرامیش همه جا جاودان بود
فرزند با کفایت نستوه بوتراب
کز خون او زمین بلا گلستان بود
با خون نوشته است بتاریخ روزگار
هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود
بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم
اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود
تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب
امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود
سیراب تا شوند همهتشنگان عدل
در خون طپیده ساقی لب تشگان بود
هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش
هریکچو آیت است که در خون طپان بود
عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل
سیراب زاشک دمبدم باغبان بود
قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق
تا نهضت مقدس دین جاودان بود
با این قیام کاخ ستم واژگون نمود
تابر قرار مکتب خون جامگان بود
بر انتقال خون شهیدان بی کفن
گاه قیام (زین اب )قهرمان بود
هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری
تا انقلاب مهدی صاحب زمان بود
نقل از شکوفه های غم -صص135-136-نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر -تهران----
---
- سرسلسله ی مردم آزاد حسین است
آنکس که دراین ره سر وجان داد حسین است
مردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداد
دامن بکمر برزد واستاد حسین است
درسی به بشر داد بدستور الهی
درسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهی
آیین یزیدی که بری بود زانصاف
ننمود بتهدید وبه تطمیع گواهی
در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد
رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد
ننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیم
حنجر بدم خنجر بیداد گران داد
مردانه دراین معرکه بنهاد قدم را
بر ضدستمکار بر افراشت علم را
با نیروی یزدانی وبا دست خدایی
بشکست بهم قدرت ارکان ستم را
اعلامیه از قتلگه کرب وبلا داد
با زینب وسجاد سوی شام فرستاد
این جمله زخون بود در آن نشریه مسطور
باید بشر از قید اسارت شود آزاد
او کرد بنوع بشر این قاعده تعلیم
کاندر ره آزادگی از جان نبود بیم
دیگر نهراسد زستمکار ستمکش
مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیم
هر وحشی ناکس نزند کوس تمدن
هر کافر ناحق نزند لاف تدین
اشرار باحرار نگیرند سر راه
ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن
شمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پست باشد که ببالند وننازند ونتازند
از باب زر وسیم باشخاص تهیدست
برچیده شود قاعده ورسم توحش
از مسند حق دور شود قاضی حق کش
ازبین رود منکرومعروف بیاید جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوش
مردم همه با کافر وظالم بستیزند
پویند ره حق وزناحق بگریزند
کوبند همی سنگ الم بر سر بدخواه
بر فرق تبهکار همی خاک بریزند
این حکم صریح است وبدیه است ومحقق
چیره نشود حق کش وکشته نشود حق
بیداد گری را اثری نیست بعالم
زنده است حسین ابن علی آن حق مطلق-
(ازبصیر اصفهانی-به نقل از شاهکارهای ادب فارسی(اشک شفق)صص200-201 آراسته ی رضا معصومی -نشریه ماه نوع -ناشر : رشیدی -دیماه 1362 شمسی)-------------------
جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص 202:--
تاابد جلوه گه حق وحقیقت سر توست
معنی مکتب تفویض علی اکبر توست
ای حسینی که تویی مظهر آیات خدای
این صفت از پدر وجد تو در جوهر توست
درس مردانگی عباس بعالم آموخت
زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست
طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟
آنکه بر مرگ زند خنده علی اصغر توست
ای که در کرببلا بیکس ویاور گشتی چشم بگشا وببین خلق جهان یاور توست
خواهر غمزده ات دید سرت بر نی وگفت:
آنکه باید به اسیری برود خواهر توست
(بابی انت وامی)که توای مکتب عشق
عشق را مظهر و آثار علی اصغر توست
ای حسینی که بهر کوی عزای تو بپاست
عاشقان رانظری دردم جان پرور توست
خواست (مهران )بزند بوسه سراپای تورا
----
مهر تو مرا رکن نماز است حسین جان عشق تو مرا کعبه ی راز است حسین جان
روزی که شود بسته برویم در امید
بابکرم لطف توبازاست حسین جان
یک ذره غبار حرمت ای حرم دین در رتبه به از ملک حجازاست حسین جان
هرروزدهم بوسه بخاک حرم تو چون تربت تو مهر نماز است حسین جان
در کرببلا زان همه گلهای نکویت اصغر گل نشکفته ی ناز است حسین جان
ازداغ تودر گوشه ی ویرانه رقیه شمعیست که در سوز وگدازاست حسین جا
گر قلب من از سینه بر آرند ببینند باذکر تو در راز ونیاز است حسین جان
می خواستم از وصف وجلال تو بگویم دل گفت که اینقصه درازاست حسین جان -ای خون خدا خسرو محمود خصائل بر درگه تو خضر ایاز است حسین جان
در روز جزا کرببلایی زشفاعت بر سوی تو اش دست نیاز است حسین جان -به نقل ز
شکوفه های غم اثر طبع ناد علی کربلایی-صص169-170
نقل از شکوفه های غم -صص135-136-نادعلی کربلایی -موسسه----
ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب
ماه خروج پیشرومومنان بود
ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق
ماه ظهور عدل به اهل جهان بود
مردی قیام کرده به صحرای کربلا
کز خاندان خاتم پیغمبران بود
مردی قیام کرده که باانقلاب خون
بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود
مردی قیام کرده که تا روز رستحیز
نام گرامیش همه جا جاودان بود
فرزند با کفایت نستوه بوتراب
کز خون او زمین بلا گلستان بود
با خون نوشته است بتاریخ روزگار
هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود
بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم
اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود
تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب
امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود
سیراب تا شوند همهتشنگان عدل
در خون طپیده ساقی لب تشگان بود
هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش
هریکچو آیت است که در خون طپان بود
عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل
سیراب زاشک دمبدم باغبان بود
قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق
تا نهضت مقدس دین جاودان بود
با این قیام کاخ ستم واژگون نمود
تابر قرار مکتب خون جامگان بود
بر انتقال خون شهیدان بی کفن
گاه قیام (زین اب )قهرمان بود
هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری
تا انقلاب مهدی صاحب زمان بود
نقل از شکوفه های غم -صص135-136-نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر -تهران---اسایش
فلك داني چه ظلمي از تو برزهراي اطهر شد چه بيدادي زتو بر فاطمه بعد از پيمبر شد
مگر آن گفته هاي شاه خاتم رفته از گوشت كه بعد ازرحلت او فاطمه از غم مكدر شد
بگفت احمد مكرر فاطمه بضعه مني چرانسبت به او پس ظلمها زامت مكررشد
همان زهرا كه احمد زاحترامش گفت با امت دريده نامه ي ارثش زخصم شوم كافر شد
نخشكيده هنوز از آب غسل شاه خاتم كفن كه نار ظلم در باب سرايش شعله آور شد
دل بشكسته اش اورا نبود بس در غم بابش كه پهلويش شكسته آن چنان از ضربت در شد
نبود بس سينه اش را ناله هاي جانگداز غم كه آزرده زميخ در زاعداي ستمگر شد
نبود بس تيرگي روز در چشمش زهجر باب كه نيلي آنچنان از سيلي آن رخسار انور شد
زضرب تازيانه دشمن دين بازويش راخست مصيبت ديده اي را تسليت آنسان مقرر شد
چرا حبل جفا بر گردن حبل المتين بستند چرزا مغلوب دست روبه دون ،شير داور شد
قضا بر بست دست شير حق را ورنه در آندم كجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد
ز لطف مرتضي و آل پاك اوست كاندر طوس بدوران مرثيه خواني ، مدامي شغل (آذر) شد .
اثر طبع آذر خراساني -به نقل از جلد اول ديوان آذر -صص-۵۵-۵۶ -چا پ سوم -۱۳۴۸ شمسي انتشارات طوس----محمد حسن اسایش
---هیچ کس هم چون حسین بن علی لشکر ندارد هیچ لشکر رهبری چون سبط پیغمبر ندارد نام هفتاد ودوجانبازش نمونه شد بعالم چون فداکاری آنان را کسی دیگر ندارد اخترانش فیض بخش ازنور خورشید ولایت کهکشان حق پرستی به ازاین اختر ندارد درجمال ودر کمال ودر وجاهت، در سخاوت هیچ کس ، فرزند مانند علی اکبر ندارد در شجاعت در رشادت در کرامت در شهامت چون ابوفاضل کسی سردار و سر لشکر ندارد از پی اتمام حجت اندر آن صحرای خونین هیچ کس سرباز مانند علی اصغر ندارد از برای انتقام خون سالار شهیدان هیچ کس مانند زینب در جهان خواهر ندارد تا کند کاخ ستم را ریشه کن از بیخ واز بن هیچ کس هم چون رقیه در جهان دختر ندارد در مقام وصیروعلم وحلم وفضل و استقامت اهل بیتی هیچ کس چون سبط پیغمبر ندارد ازپی ارشاد خلق ونشراحکام الهی مرد حق خوفی ز تیغ و نیزه وخنجر ندارد روز وشب ازبهرجانبازان آن قرآن ناطق (کربلایی)در مصیبت غیر چشم تر ندارد. به نقل از ص 126 -شکوفه های غم ، اثر طبع ناد علی کربلایی- پدر سه شهید -تهران------
ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب
ماه خروج پیشرومومنان بود
ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق
ماه ظهور عدل به اهل جهان بود
مردی قیام کرده به صحرای کربلا
کز خاندان خاتم پیغمبران بود
مردی قیام کرده که باانقلاب خون
بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود
مردی قیام کرده که تا روز رستحیز
نام گرامیش همه جا جاودان بود
فرزند با کفایت نستوه بوتراب
کز خون او زمین بلا گلستان بود
با خون نوشته است بتاریخ روزگار
هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود
بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم
اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود
تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب
امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود
سیراب تا شوند همهتشنگان عدل
در خون طپیده ساقی لب تشگان بود
هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش
هریکچو آیت است که در خون طپان بود
عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل
سیراب زاشک دمبدم باغبان بود
قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق
تا نهضت مقدس دین جاودان بود
با این قیام کاخ ستم واژگون نمود
تابر قرار مکتب خون جامگان بود
بر انتقال خون شهیدان بی کفن
گاه قیام (زین اب )قهرمان بود
هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری
تا انقلاب مهدی صاحب زمان بود
نقل از شکوفه های غم -صص135-136-نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر -تهران----
---
- سرسلسله ی مردم آزاد حسین است
آنکس که دراین ره سر وجان داد حسین است
مردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداد
دامن بکمر برزد واستاد حسین است
درسی به بشر داد بدستور الهی
درسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهی
آیین یزیدی که بری بود زانصاف
ننمود بتهدید وبه تطمیع گواهی
در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد
رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد
ننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیم
حنجر بدم خنجر بیداد گران داد
مردانه دراین معرکه بنهاد قدم را
بر ضدستمکار بر افراشت علم را
با نیروی یزدانی وبا دست خدایی
بشکست بهم قدرت ارکان ستم را
اعلامیه از قتلگه کرب وبلا داد
با زینب وسجاد سوی شام فرستاد
این جمله زخون بود در آن نشریه مسطور
باید بشر از قید اسارت شود آزاد
او کرد بنوع بشر این قاعده تعلیم
کاندر ره آزادگی از جان نبود بیم
دیگر نهراسد زستمکار ستمکش
مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیم
هر وحشی ناکس نزند کوس تمدن
هر کافر ناحق نزند لاف تدین
اشرار باحرار نگیرند سر راه
ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن
شمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پست باشد که ببالند وننازند ونتازند
از باب زر وسیم باشخاص تهیدست
برچیده شود قاعده ورسم توحش
از مسند حق دور شود قاضی حق کش
ازبین رود منکرومعروف بیاید جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوش
مردم همه با کافر وظالم بستیزند
پویند ره حق وزناحق بگریزند
کوبند همی سنگ الم بر سر بدخواه
بر فرق تبهکار همی خاک بریزند
این حکم صریح است وبدیه است ومحقق
چیره نشود حق کش وکشته نشود حق
بیداد گری را اثری نیست بعالم
زنده است حسین ابن علی آن حق مطلق-
(ازبصیر اصفهانی-به نقل از شاهکارهای ادب فارسی(اشک شفق)صص200-201 آراسته ی رضا معصومی -نشریه ماه نوع -ناشر : رشیدی -دیماه 1362 شمسی)-------------------
جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص 202:--
تاابد جلوه گه حق وحقیقت سر توست
معنی مکتب تفویض علی اکبر توست
ای حسینی که تویی مظهر آیات خدای
این صفت از پدر وجد تو در جوهر توست
درس مردانگی عباس بعالم آموخت
زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست
طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟
آنکه بر مرگ زند خنده علی اصغر توست
ای که در کرببلا بیکس ویاور گشتی چشم بگشا وببین خلق جهان یاور توست
خواهر غمزده ات دید سرت بر نی وگفت:
آنکه باید به اسیری برود خواهر توست
(بابی انت وامی)که توای مکتب عشق
عشق را مظهر و آثار علی اصغر توست
ای حسینی که بهر کوی عزای تو بپاست
عاشقان رانظری دردم جان پرور توست
خواست (مهران )بزند بوسه سراپای تورا
----
مهر تو مرا رکن نماز است حسین جان عشق تو مرا کعبه ی راز است حسین جان
روزی که شود بسته برویم در امید
بابکرم لطف توبازاست حسین جان
یک ذره غبار حرمت ای حرم دین در رتبه به از ملک حجازاست حسین جان
هرروزدهم بوسه بخاک حرم تو چون تربت تو مهر نماز است حسین جان
در کرببلا زان همه گلهای نکویت اصغر گل نشکفته ی ناز است حسین جان
ازداغ تودر گوشه ی ویرانه رقیه شمعیست که در سوز وگدازاست حسین جا
گر قلب من از سینه بر آرند ببینند باذکر تو در راز ونیاز است حسین جان
می خواستم از وصف وجلال تو بگویم دل گفت که اینقصه درازاست حسین جان -ای خون خدا خسرو محمود خصائل بر درگه تو خضر ایاز است حسین جان
در روز جزا کرببلایی زشفاعت بر سوی تو اش دست نیاز است حسین جان -به نقل ز
شکوفه های غم اثر طبع ناد علی کربلایی-صص169-170
نقل از شکوفه های غم -صص135-136-نادعلی کربلایی -موسسه----
ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب
ماه خروج پیشرومومنان بود
ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق
ماه ظهور عدل به اهل جهان بود
مردی قیام کرده به صحرای کربلا
کز خاندان خاتم پیغمبران بود
مردی قیام کرده که باانقلاب خون
بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود
مردی قیام کرده که تا روز رستحیز
نام گرامیش همه جا جاودان بود
فرزند با کفایت نستوه بوتراب
کز خون او زمین بلا گلستان بود
با خون نوشته است بتاریخ روزگار
هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود
بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم
اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود
تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب
امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود
سیراب تا شوند همهتشنگان عدل
در خون طپیده ساقی لب تشگان بود
هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش
هریکچو آیت است که در خون طپان بود
عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل
سیراب زاشک دمبدم باغبان بود
قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق
تا نهضت مقدس دین جاودان بود
با این قیام کاخ ستم واژگون نمود
تابر قرار مکتب خون جامگان بود
بر انتقال خون شهیدان بی کفن
گاه قیام (زین اب )قهرمان بود
هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری
تا انقلاب مهدی صاحب زمان بود
نقل از شکوفه های غم -صص135-136-نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر -تهران---اسایش
-آ مد شب میلاد علی شمس خراسان فرزند نبی ،رهبردین،حامی قرآن ده مژده که ام
شب شده عالم همه گلشن زاین شمس ضحا کشور ایمان شده روشن ای نور خداوند تبارک به تو احسن کز مقدم تو گشته فزون رونق ایران شددر شب میلادی آن سید ورهبر از سجده به شکرانه حق موسی جعفر اندر بر معبود بدی او بزمین سر زاین نعمت والا گهر خالق سبحان شمسی که ازاو می نگرم نور خدا را اندر طلبش گردش این ارض وسمارا هرزنده دلی برده سویش دست دعا را اوحجت حق است ومدکار ضعیفان خرم به جنان فاطمه وحیدر کرار لبخند زند بر رخشان احمد مختار این مژده به حیدر رسد از جانب دلدار کز نسل تو آمد بجهان خسرو خوبان فوج ملک وخیل رسل مدح سرایند بادسته گلی سوی نبی رو بنمایند تبریک کنان اذن بگیرند وبیایند از بهر زیارت بزمین خرم وخندان آمد بجهان آنکه جهان آمده بهرش جن وملک وحور وجنان آمده بهرش شمس وقمر وکون ومکان آمده بهرش آن رهبر ارزنده وروشنگر انسان هم ثامن وهم ضامن وهم حجت دین است هم رهبر وهم سرور وهم یار ومعین است ازسوی خدا بر همه آیات مبین است از نور رخش خلق شده حوری وغلمان مردم همه مشتاق بفردوس برینند تا آنکه در آنجا رخ زیبای تو بینند افسوس اگر ماه جمال تو نبینند درروز جزا ای پسرختم رسولان ای خسرو خوبان تو غریب الغربایی وی حجت یزدان تو معین الضعفایی چون مور ضعیفی بدرت (کرببلایی) ران ملخ آورده به دربار سلیمان بنقل از :شکوفه های غم -اثر طبع ناد علی کربلایی-صص۳۱۱-۳۱۲ -انتشارات خزر ---
آمد شب میلاد علی شمس خراسان فرزند نبی ،رهبردین،حامی قرآن ده مژده که امشب شده عالم همه گلشن زاین شمس ضحا کشور ایمان شده روشن ای نور خداوند تبارک به تو احسن کز مقدم تو گشته فزون رونق ایران شددر شب میلادی آن سید ورهبر از سجده به شکرانه حق موسی جعفر اندر بر معبود بدی او بزمین سر زاین نعمت والا گهر خالق سبحان شمسی که ازاو می نگرم نور خدا را اندر طلبش گردش این ارض وسمارا هرزنده دلی برده سویش دست دعا را اوحجت حق است ومدکار ضعیفان خرم به جنان فاطمه وحیدر کرار لبخند زند بر رخشان احمد مختار این مژده به حیدر رسد از جانب دلدار کز نسل تو آمد بجهان خسرو خوبان فوج ملک وخیل رسل مدح سرایند بادسته گلی سوی نبی رو بنمایند تبریک کنان اذن بگیرند وبیایند از بهر زیارت بزمین خرم وخندان آمد بجهان آنکه جهان آمده بهرش جن وملک وحور وجنان آمده بهرش شمس وقمر وکون ومکان آمده بهرش آن رهبر ارزنده وروشنگر انسان هم ثامن وهم ضامن وهم حجت دین است هم رهبر وهم سرور وهم یار ومعین است ازسوی خدا بر همه آیات مبین است از نور رخش خلق شده حوری وغلمان مردم همه مشتاق بفردوس برینند تا آنکه در آنجا رخ زیبای تو بینند افسوس اگر ماه جمال تو نبینند درروز جزا ای پسرختم رسولان ای خسرو خوبان تو غریب الغربایی وی حجت یزدان تو معین الضعفایی چون مور ضعیفی بدرت (کرببلایی) ران ملخ آورده به دربار سلیمان بنقل از :شکوفه های غم -اثر طبع ناد علی کربلایی-صص۳۱۱-۳۱۲ -انتشارات خزر --- محمد حسن اسایش
تا به محراب دعا خون خدا شد ریخته حرمت ار محراب رفت ورونق منبر شکست
معبدین لات وعزی را چو شد فرصت بدست شهر علم مصطفی را از عداوت ، در شکست
ابتدا شور صخیفه منتهی در نهروان زاتحاد آن دو ،فرق ساقی کوثر شکست
خاصمین در بدر تخم کینه در دل کاشتند دادحاصل بعدچندی مرتضی را سر شکست
معجزشق القمر در کوفه گردید آشکار تا زتیغ ابن ملجم فرق آن سرور شکست
زد ندا جبریل در بین زمین وآسمان اهل عالم ، فرق پر نور شه صفدر شکست
زینب محنت قرین آز آن ندا شد باخبر درخروش آمد فلک تا قلب آن مضطر شکست
می نداند کس زحال زار شبیر وشبر گوشوار عرش حق را دل زغمدربر شکست
زیمب غم دیده را شد تازه ایام عزا تا زشمشیر جفا آن جبهه ی انور شکست
ناله کن (آذر)بکش آه ازجگر،برگو مدام وا مصیبت تارک بن عم پیغمبر شکست
---با نق از دیوان آذر خراسانی - جلد دوم -صص 38-39
لرزه در عرش علا افتاده غرقه خون شیر خدا افتاده می رسد ناله ای از عرش برین کشته شد شیر خدا رهبر دین آنکه در خانه حق گشت پدید شد به معراج خداوند ، شهید آنکه غم خوار یتیمان می بود غرقه خون گشت براه معبود
رادمردی که صلونی می گفت فرق بشکافته در بستر خفت آنکه نکمیل شده دین از او لاله رنگ است زخونش سر ورو آنکه در خانه حق بت بشکست در شب قدر به ایزد پیوست کشته شد آنکه بدی یاور ویار به یتیم وبه اسیر وبیمار
آه آه از ستم قوم دغا کشنه شد حجت حق ، شیر خدا از ستم کاری ابن ملجم
غوطه ور (کرببلایی) در غم ---- بنقل از کتاب سوم - ارمغان کربلا - ناد علی کربلایی - صص 57-58
ای یاور بیچارگان یا علی جانم ای مونس در ماندگان یا علی جانم ای خانه زاد لم یزل حجت داور مدح تودر قرآن شد از خالق اکبر ای صاحب جود وکرم ، ساقی کوثر
ای پادشاه مومنان یا علی جانم شاهی که در ویرانسرا بادلی سوزان مرد جزامی را گرفت سر روی دامان تا بینوایی را کند لحظه ای شادان فخر زمین وآسمان یا علی جانم ای قبله ی جانهای پاک جان بقربانت روح الامین زامر خدا شد ثنا خوانت
ای خانه زاد کبریا جان بقربانت ای خسرو کون ومکان جان بقربانت شاهی که بردوشش کشد بار مسکینان برروی زانو جادهد کودک نا لان گرد یتیمی شوید از صورت طفلان ای بی نظیر ومهربان یا علی جانم گرم مناجات ودعا شب به نخلستان در گفتگوبا خالقش دیده ی گریان سوز وگدازش شعله زد بر دل وبر جان
با کردگار مهربان ،یا علی جانم شاهی که از بیمش عدو لرزد وریزد از معجزاتش در لحد مرده برخیزد اندر مناجات ودعا دربر ایزد ریزد سرشک ازدیدگان یا علی جانم
ای انکه در راه خدا گشته قربانی جان دادی اندر راه دین بس ستم دیدی ای خسروی که دریم خون غوطه گردیدی شد کربلایی در فغان یا علی جانم
--- به نقل از کتاب سوم ارمغان کربلا - اثر طبع زنده یاد ناد علی کربلایی ( پدر سه شهید جبهه وجنگ -صص 60-61
مه برون آمد زپشت در ماهم در نیامد مسجد کوفه پر از جمعیت وحیدر نیامد پهن شد سجاده ی مولابه محراب عبادت از پی بر چیدنش یارب چرا قنبر نیامد زان سحرگاهی که بانگ قد قتل آمد بگوشم صوت قرآن ومناجات علی دیگر نیامد مجتبی خوانده نماز خویش را با اهل ایمان چون امیر المومنین داماد پیغمبر نیامد لیله القدر آمد ووقت مناجات ودعا شد آنکه باید پا نهد بر عرشه ی منبر نیامد شب سحرگشت ویتیمان گرسنه اشک ریزان بهر دلجویی شان آن مرد نیکوفر نیامد کودکی با مادرش می گفت با حال پریشان پس چرا نان آور مابیکسان ، ماد، نیامد سر به دیوار خرابه می زد آن پیر جزامی بار الها آن رفیق با وفا دیگر نیامد سوز آه دل کجا گردد مهار اشک دیده محشر عظما بپاشد ،ساقی کوثر نیامد با یتیمانعلی هم ناله آمد (کربلایی) تا نشد پروانه ی این شمع ،کامش بر نیامد..-------به نقل از شکوفه های غم -جلد 1-ص 69-اثر طبع شادروان :نادعلی کربلایی : پدر سه شهید -تهران.باز نویسی ، محمد حسن اسایش
میلاد حسن سبط رسول اسا امشب تبریک به زهرای بتول است امشب شادند محمد وعلی زاین مولود خوش باش دعای ما قبول است امشب در کاخ نزول وحی قر آن آمد یا آیه ی نور، نور یزدان آمد از فاطمه وساقی کوثر پسری با نور محمدی نمایان آمد.....
در ولادت امام مجتبی (ع):پیک شادی دوستان را خوش خبر آورده است خوش خبر بر دوستان پیک سحر آورده است نیمه ی ماه خدا ماهی دگر آورده است سینه ی سینا عیان ، نور از شجر آورده است مژده ای اهل ولا طوبی ثمر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است باز شد باردگر از مرحمت درهای حق باب دوزخ بسته شداز لطف بی همتای حق برسفیر اعظم آمدآیت کبرای حق نیمه ی ماه صیام از بهر مهمانهای حق نعمت بی منتها از دادگر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است نور بارانآسمان گردیدهازماه زمین شد منور زین تجلی کاخ دانشگاه دین آشکار از بارگاه طیبین وطاهرین سبط اکبر آمده از دخت ختم المرسلین پیشوا بر امت خیر البشر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است دسته دسته بر زمین آمد ملک از آسمان بهر تبریک وبشارت سوی ختم مرسلان بحر رحمت شد به طغیان زامر خلاق جهان دست قدرت از دو دریای شرف امشب عیان از برای ساقی کوثر گهر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است ماه گردون چشم عبرت دوخته سوی زمین از برای کسب فیض ازچهره ی خورشید دین کاخ وحی کبریا روشن شد از نور مبین چشم عین الله اعظمباد روشن کین چنین زهره ظاهر از گریبانش قمر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است آمد آن استاد دانشگاه ختم الانبیاء آمد آن روشنگر برنامه ی صلح وصفا آمد آن رهبر که حق را سازد از باطل جدا پرده از رخ برگرفت آیینه ایزد نما جلوه حسنش جهان را زیب وفر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است زاده یاسین والرحمان و رمز هل اتی سید جنت که جنت باشد از او پر بها شمس افلاک جلالت زینت اهل کسا مجتبی نور الهدی فخر الدجا،کنز الخفا از حجاب غیب امشب سر بدر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است کرده نورانی جهان را دختر خیر الانام ظاهر آوردهزخود بر شیر حق بدر تمام راضیه ، مرضیه،زهرا ، فاطمه ، ام الامام شد زدیدار دل آرای عزیزش شاد کام
گنج علم وحلم ودانش بر بشر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است شاد وحرم زین پسر پیغمبر والا تبار لب گشوده هم چنان گل بهر شکر کردگار کامده ازدخترش زهرا امامی آشکار قهرمان علم ودانش خوش مدال افتخار از برای شیعه ی اثنا عشر آمرده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است تشنه آب ولا گو که آمد بحر علم آنکه جاریگردداز او صد هزاران نهر غلم آنکه گفتارش بود زینت سرای دهر غلم صانع قدرت نما ازبهر باب شهر علم در مدینه از کرم در کوب زر آورده است یا محمد دخترت امشب پسرآورده است هر کسی داردولای آنشه دنیا ودین با علی محشور می گرددبفردوس برین دشمنانش را بسوزد نار روز واپسین (گربلایی) زاین مدیحه حضرت روح الامین از برای طوطی طبعت شکر آورده است یامحمد دخترت امشب پسر آورده است .------به نقل از ارمغان کربلا - جلد 3-صص 77-80- اثر طبع روان شاد مرحوم ناد علی کربلایی - تهران پدر سه شهید.باز نویسی: محمد حسن آسایش
----یارب این زندانی مظلوم سبط مصطفی است ؟ یا خلیل الله بوددر حبس نمرود دغا است هود پیغمبر بود در دست شداد لعین یا که یونس باشد ودر بطن ماهی مبتلا است این که بی جرم وگنه در کنده وزنجیر هست یوسف کنعان بود یا یوسف آل عبا است؟ پور یعقوب است در چاه ستم افتاده وی یا به زندان رشیدی خود مه برج حیاست ؟ این کلیم الله بود در دست فرعون لعین یا زکید سامری در محنت ورنج وبلا است حضرت جز قیل پیغمبر بودگویی به حبس کو زجور وظلم بخت النصر در شور ونوا است؟ حضرت صالح بود اندر کف نا صالحان یا مسیح است وگرفتاریهودان از جفا است ؟ او سلیمان است غمگین از جفای اهرمن خاتم شاهی وی درچنگ ((دیوان )) از قضا است آری این زندانی زندان هارون الرشید حضرت موسی ابن جعفر نور چشم مرتضا است هفت سالش گوشه ی زندان مکان بود از ستم اینک از زهر ستم راحت زجور اشقیا است گرچه نبود دخترش معصومه در هنگام مرگ لیک راسش بر سر زانوی فرزندش رضا است بهر دیدارپدر با چشم گریان آمده خسرو ملک خراسان آنکه فخر الاولیا است ای صبا با دخترش معصومه گو تا به حشر قلب عالم ،چون دل ((آهی))مکدر زاین عزا ست .
محمد حسن اسایش - بنقل از دیوان حسین آهی -جلد اول - صص 179-180-----
منم آن مرغ بال وپر شکسته که دور افتاده ام از آشیانم منم الگوی حق گویان عالم که در زندان بود جا ومکانم منم استاد دانشگاه اسلام که غیر از حق نیاد بر زبانم منم خدمت گذار دین و قرآن که می باشد شهادت آرمانم منم مجری آیات الهی که دشمن کرده از امت نهانم منم فرزند ثار الله اعظم که انسان ساز باشد سازمانم منم موسی که در زندان هارون ز زهر کینه سوزد جسم وجانم منم آنکس که طاغوت زمانه زده آتش به مغز استخوانم مرا جرم وگنه جز این نباشد که جد مهدی صاحب زمانم بود این گونه مردن افتخارم که جاویدان شود نام ونشانم من آن زنجیری آزاده هستم که زنجیر گران را بگسلانم چنان طاغوت را درهم بکوبم که خوانند اهل دنیا قهرمانم
نمایم انقلابی در زمانه که دشمن را به خاکستر نشانم ز آه (کر بلایی) هر دل شب بلرزد کاخ ظلم دشمنانم
به نقل از شکوفه های غم -جلد 1- ص 298-299- باز نویسی ک محمد حسن اسایش---
ماهی شده در ماه رجب جلوه کر امشب کز شرم نهان است به کردون قمر امشب خورشید جهان تاب زیثرب بدمیده است کآفاق منور شد از اوسریسر امشب زام الولد این ماه دل آرا شده ظاهر دامان رضازیب گرفت از پسر امشب تا مدعیانش ننمایند شماتت حق کرده عطایش پسری خوش سیر امشب همواره همه کون ومکان گشته منور از بارقه این پسر واین پدر امشب گردیده قران مه وخورشید ولایت گویی که شده معجز شق القمر امشب نوری شده در فرش هویدا که از آن نور بگرفته بخود عرش برین زیب وفر امشب نورسته گلی سر زده از گلشن طاها پاشیده صبا خوش بفزا مشک تر امشب زیبا پسریآمده با چهر محمد حسن نبوی باز شده جلوه گر امشب شد یوسفی از آل محمد سوی بازار کز بهر تماشا شده پر رهگذر امشب جن وملک از فرط طرب غرق نشاطند شادی است که بر خاسته از بام ودر امشب میلاد جواد ابن رضا فخر عباد است
گردیده عیان بارقه ی دادگر امشب گشته متولد تهمین حجت دادار ماه رجب از او شده با رتبه تر امشب آذر به طرب کوش که میلاد جواد است
باز آمده نوباوه ی خیرالبشر امشب.نویسنده محمد حسن آسایش - به نقل از دیوان آذر خراسانی - جلد دوم - صص 118و 119-------
مژده که میلاد شه خاتم است عیدسعید نبی اکرم است مژده که مسروری عالم رسید خرمی عالم وآدم رسید هادی کل سید خاتم رسید منجی عالم،شه اکرم رسید خرم از او خاطره عالم است عید سعید نبی اکرم است.
مژده که بی پرده رخ یارشد جلوه محبوب پدیدار شد کعبه از او مطلع انوار شد دشت ودمن تحت الانهارشد عالم ایجاد از او خرم است عید سعید نبی اکرم است .
مژده که اسرارنهان شد علن گشت علن بارقه ئ ذوالمنن گشت جوان پیری دهر کهن رشک جهان آمده دشت ودمن زانکه ظهور نبی اعظم است عید سعید نبی اکرم است.
مژده که شد نور خدا آشکار یافت تولد شه ملک وقار احمد ومحمود شه تاجدار آنکه به ایجاد بود شهریار اهل ولا خرمی عالم است عید سعید نبی اکرم است. مژده که پیر فلک آمد جوان گشت منور همه کون ومکان از رخ دلجوی شه انس وجان فخربشرخاتم پیغمبران آنکه ازاوخربنی آدم است عید سعید نبی اکرم است.محمدحسن آسایش.به نقل ازدیوان آذر خراسانی،جلد دوم،ص ۱۲
مشکل دین را حسین
زینب آسان کرد ورفت کربلا را خوابگاه نوجوانان کرد ورفت در ره معشوق هفتادودو قربانی نمود پا بپای زینبش اجرای فرمان کرد ورفت گرمحاسن را حسین با خون سر رنگین نمود زینب از خون سرش گیسو پریشان کرد ورفت زینب امر شاه دین را یک بیک اجرا نمود تا حسین ویرانه ای را باغ رضوان کرد ورفت بعدشاهنشاه زینب شاهکاریها نمود سرزمین کربلا را کوی جانان کرد ورفت وقت رفتن آن چنان بی طاقت وبی تاب شد عرش حق را گوییا چون بید لرزان کرد ورفت رهنمای شصت وشش زن گشت زینب در سفر راه پیمایی نمود وخطبه عنوان کرد ورفت استقامت کرد زینب مجلس ابن زیاد با تکلم کوفیان را مات وحیران کرد ورفت وارد شام بلاگردید ناموس خدا گوهری را از حسین درخاک پنهان کرد ورفت کس ندیده خواهری را همچو زینب در جهان آنکه مارا در جهان پیوسته گریان کرد ورفت ازتو(مشمولی) تمنا می نماید یا حسین بگذر از جرمش که اووصف تو عنوان کرد ورفت-------بوستا حسینی- رضا معصومی - انتشارات گلی - صص 96-97 شاعر ک مشمولی
----برج دین راتاابد تابنده اختر زینب است بحر هستی را یقین رخشنده گوهر زینب است سربسر گیتی عرض باشد جوهر زینب است بعدزهرا عصمت خلاق اکبر زینب است دختر نیک اختر زهرای اطهر زینب است......پایه قدر وجلالش برتر از چرخ بلند وصف ذات حضرتش افزون بود از چون وچند آنکه کلثوم وصفورا بر قدومش سر نهند آنکه گر سازد قبول ازجان ودل منت کشند خدمتش صبخ ومسا، حوا وهاجر زینب است --------
خدمتش را مشتری ازجان ودل کرده قبول بر بقاءدین ختم المرسلین ، اصل الاصول پیش ماه طلعتش خورشید بنماید افول آفتاب برج عصمتزینت دوش رسول خواهر سبطین ومحبوب پیمبر زینب است-----قصر امکان را وجودش نا ابدباشد مکین ماسوا از خرمنعز وجلالش خوشه چین قدسیان سایند بر خاک کف پایش جبین با پمین جاه وجلال وعزت وشوکت ببین در زمین کربلا بی یار ویاور زینب است ------
مات وحیران است در شان ومقام او عقول نطق ما الکن، بمدح آن مهین دخت رسول کاخ قدرش را زجان روح الامین دارد قبول مظهر پروردگار حی داور زینب است ----به نقل ازهمان منبع فوق-صص106-107
الهی سوخت از این زهر کاری جسم وجان من شرر بگرفت از این شعله مغز استخوان من چنان خشکیده اعضایم که سد آه گردیده نکردد در دهان دیگربه آسانی زبان من بیا فرزند دلبندم گنار بسترم بنشین که دیگر برنمی خیزم زجا ای نوجوان من ندای ناله مظلومی دل بس فزون باشد نمیآید برون بی ناله حرفی از دهان من کنون بر سوی جنت رهسپارم از کنار تو که باشد مادرم زهرا در آنجا میزبان من پی ترویج دین کردم قیام وکشته گردیدم ولیکن تا ابد برجا بود نام ونشان من چو شمعی سوختم خاموش گشتم از شرار دل برون از پیکر مسموم شد تاب وتوان من اه زیر باز ذلت تن ندادم هیچ در عالم بود الگوی تهضت این روش بر دوستان من پس از مردن بده غسل ونماز وکفن ودفنم کن کنار قبر زین العابدین باشد مکان من برایم کن عزاداری بپا فرزند دلبندم که فیض حق شود جاری برای دوستان من بیاد جد مظلومم حسین در این دم مردن بریزد ازمژه برچهره اشک از دیدگان من بنال ای (کربلایی)روز وشب از این غم عظما که قبرم بی روق است وعدو شد سایبان من به نقل از شکوفه های غم ، جلد 1 - ص 280- اثر طبع مرحوم ناد علی کربلایی ( والد سه شهیددرجنگ تحمیلی)-------
سلطان انس وجان که ازاو زنده دین بود مدحت سراش حضرت روح الامین بود فرمانده زمین وزمان ، حجت خدای وارث به انبیا زخدای مبین بود
هم رهنمای راه سعادت بود به خلق هم پیشوای مذهب وحبل المتین بود خورشید نوربخش به مانند ذره ای درپیشگاه جلوه ی آن مه جبین بود
پنجم امام را پسروخسرو ششم نسل بتول وحجت روی زمین بود جدش پیمبر است که خاتم به انبیاست برخاتم پیمبر ما او نگین بود
صدیقه جده اش بود ونسل بوتراب هم صادق اسن وپیشرو مومنین بود حلم حسن شجاعت سلطان کربلا درنزد زاده ی پسر عابدین بود
نور دو چشم باقر وقرآن ناطق است موسی وپادشاه خراسان ازاین بود جود جواد،فضل نقی فخر عسکری ارث پدر زخالق جان آفرین بود
آن قاِیم بحق که بود یار شیعیان خود یادگار ووارث این شاه دین بود باشد محبتش بدل مردم نکو خاک رهش بفرق شهان زیب وزین بود
شاها به (کربلایی) محزون نظر نما پیر غلام درگهت از ذاکرین یود.------ به نقل از کتاب سوم -ارمغان کربلا- روان شاد ، ناد علی کربلایی ( پدر سه شهید)-صص 111-112
در شهادن امام صادق :کرد منصور چنان ظلم که شداد نکرد کرد شداد ولی این همه بیداد نکرد جور منصور زشداد وزنمرود گذشت کرد آن جور که بی رحمی شدادنکرد دیده ی دهر چو منصور جفاکار ندید کس چو او ظلم دراین دهر غم آباد نکرد ستم وجور به فرزند نبی یعنی چه ؟ این تطاول به جهان غیر زنا زاد نکرد حب جاه است که آرد به جهان استبداد مستبدانه دلی را زغم آزاد نکرد ششمین حجت حق جعفر صادق را خواند نیمه شب در بر و شرم از رخ اجداد نکرد تا مجسم نشدش ختم رسل پیش نظر دست کوته زسر اشرف ایجاد نکرد تا که تهدید نگردید از آن هادی کل دل غمدیده ی ذریه ی او شاد نکرد لاجرم شد پی تکریم واز او عذر بخواست لیک جزظلم وستم بر شه امجاد نکرد آذراز قصه ی مسمومی آن شه می گفت: کرد منصور چنان ظلم که شدادنکرد---به نقل از دیوان آذر -جلد دوم -ص 100--
فلک از روز ازل جور بخوبان دارد با عزیزان خدا کینه وطغیان دارد گر سر کینه وری نیست فلک را زچه رو این همه جور وستم بهر امامان دارد
خاصه بر جعفر صادق ششمین حجت حق بین زمنصور جفا جو ، چه بدوران دارد نیمه شب می طلبد حجت حق را بحضور زانکه با سبط پیمبر سر عدوان دارد شه ستاده بسر پا ونشسته منصور غضب آلوده سخن با شه خوبان دارد آن چه با خشم وستم گفن به آن خسرو دین
دید بر رد یکایک همه برهان دارد دست آوردسوی تیغ پی قتل وبدید مصطفی حاضر واحوال پریشان دارد تا سه موبت همیش قصد بآزارنمود دید هر دفعه غضب ختم رسولان دارد آن شب از قتل شه کشور ایمان بگذشت مصلحت دید که آن واقعه پنهان دارد عاقبت زهر ستم داد بر آن سرور دین زاین عزا خلق جهان دیده ی گریان دارد صاحب مذهب اسلام دفین شد به بقیع آذر این شور ونوا بهر غریبان دارد.
---به نقل از دیوان آذر خراسانی -= جلد دوم -ص99-100
تا زتیر بن مرادی تارک حیدر شکست قامت آدم خمید وپشت پیغمبر شکست
تا به محراب دعا خون خدا شد ریخته حرمت ار محراب رفت ورونق منبر شکست
معبدین لات وعزی را چو شد فرصت بدست شهر علم مصطفی را از عداوت ، در شکست
ابتدا شور صخیفه منتهی در نهروان زاتحاد آن دو ،فرق ساقی کوثر شکست
خاصمین در بدر تخم کینه در دل کاشتند دادحاصل بعدچندی مرتضی را سر شکست
معجزشق القمر در کوفه گردید آشکار تا زتیغ ابن ملجم فرق آن سرور شکست
زد ندا جبریل در بین زمین وآسمان اهل عالم ، فرق پر نور شه صفدر شکست
زینب محنت قرین آز آن ندا شد باخبر درخروش آمد فلک تا قلب آن مضطر شکست
می نداند کس زحال زار شبیر وشبر گوشوار عرش حق را دل زغمدربر شکست
زیمب غم دیده را شد تازه ایام عزا تا زشمشیر جفا آن جبهه ی انور شکست
ناله کن (آذر)بکش آه ازجگر،برگو مدام وا مصیبت تارک بن عم پیغمبر شکست
---با نق از دیوان آذر خراسانی - جلد دوم -صص 38-39
لرزه در عرش علا افتاده غرقه خون شیر خدا افتاده می رسد ناله ای از عرش برین کشته شد شیر خدا رهبر دین آنکه در خانه حق گشت پدید شد به معراج خداوند ، شهید آنکه غم خوار یتیمان می بود غرقه خون گشت براه معبود
رادمردی که صلونی می گفت فرق بشکافته در بستر خفت آنکه نکمیل شده دین از او لاله رنگ است زخونش سر ورو آنکه در خانه حق بت بشکست در شب قدر به ایزد پیوست کشته شد آنکه بدی یاور ویار به یتیم وبه اسیر وبیمار
آه آه از ستم قوم دغا کشنه شد حجت حق ، شیر خدا از ستم کاری ابن ملجم
غوطه ور (کرببلایی) در غم ---- بنقل از کتاب سوم - ارمغان کربلا - ناد علی کربلایی - صص 57-58
ای یاور بیچارگان یا علی جانم ای مونس در ماندگان یا علی جانم ای خانه زاد لم یزل حجت داور مدح تودر قرآن شد از خالق اکبر ای صاحب جود وکرم ، ساقی کوثر
ای پادشاه مومنان یا علی جانم شاهی که در ویرانسرا بادلی سوزان مرد جزامی را گرفت سر روی دامان تا بینوایی را کند لحظه ای شادان فخر زمین وآسمان یا علی جانم ای قبله ی جانهای پاک جان بقربانت روح الامین زامر خدا شد ثنا خوانت
ای خانه زاد کبریا جان بقربانت ای خسرو کون ومکان جان بقربانت شاهی که بردوشش کشد بار مسکینان برروی زانو جادهد کودک نا لان گرد یتیمی شوید از صورت طفلان ای بی نظیر ومهربان یا علی جانم گرم مناجات ودعا شب به نخلستان در گفتگوبا خالقش دیده ی گریان سوز وگدازش شعله زد بر دل وبر جان
با کردگار مهربان ،یا علی جانم شاهی که از بیمش عدو لرزد وریزد از معجزاتش در لحد مرده برخیزد اندر مناجات ودعا دربر ایزد ریزد سرشک ازدیدگان یا علی جانم
ای انکه در راه خدا گشته قربانی جان دادی اندر راه دین بس ستم دیدی ای خسروی که دریم خون غوطه گردیدی شد کربلایی در فغان یا علی جانم
--- به نقل از کتاب سوم ارمغان کربلا - اثر طبع زنده یاد ناد علی کربلایی ( پدر سه شهید جبهه وجنگ -صص 60-61
میلاد حسن سبط رسول است امشب نبریک به زهرای بتول است امشب شادند محمد وعلی زاین مولود خوش باش دغای ما قبول است امشب
در کاخنزول وحی ، قرآن آمد با آیه ی نور ، نور یزدان آمد از فاطمه وساقی کوثر پسری با نور محمدی نمایان آمد -----------
پیک شادی دوستان را خوش خبر آورده است خوش خبر بردوستان پیک سحر آورده است نیمه ی ماه خدا ، ماهی دگر آورده است سینه ی سینا عیان نور از شجر آورده است مژده ای اهل ولا طوبی ثمر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است --------
باز شد باردگر از مرحمت درهای های حق باب دوزخ بسته شد از لطف بی همتای حق بر سفیر اعظم آمد آیت کبرای حق نیمه ماه صیام از بهر مهمانهای حق نعمت بی منتها از دادگر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است نور باران آسمان گردیده از ماه زمین شد منورزین تجلی کاخ دانشگاه دین آشکار از بارگاه طیبین وطاهرین سبط اکبر آمده ازدخت ختم المرسلین پیشوا بر امت خیرالبشر آورده است
یا محمد دخترت امشب پسر آورده است دسنه دسته برزمین آمد ملک از آسمان بهر تبریک وبشارت سوی ختم المرسلان بحر رحمت شد بطغیانزامر خلاق جهان دست قدرتازدو دریای شرف امشب عیان از برای ساقی کوثرگهر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است ماه گردون چشم عبرت دوخته سوی زمین ازبرای کسب فیض از چهره ی خورشید دین کاخ وحی کبریا روشن شد از نور مبین
چشم عین الله اعظم باد روشن گین چنین زهره ظاهر از گریبانش قمر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است
آمد آن استاد دانشگاه ختم الانبیاء آمد آن روشنگر برنامه صلح وصفا آمد آن رهبر که حق را سازد از باطل جدا پرده از رخ برگرفت آیینه ی ایزد نما جلوه حسنش جهانرا زیب وفر آورده است زاده یاسین والرحمانورمز هل اتی سید جنت که جنت باشد از او پر بها شمس افلاک جلالت زینت اهل کسا مجتبی نور الهدی ، فخر الدجا ،کنز الخفا از حجاب غیب امشب سر بدر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است .......به نقل از کناب سوم ارمغان کربلا ، اثر طبع ناد علی کربلایی پدر سه شهید جبهه حق علیه باطل -صص 76-79